قصه ی خیلی از دوستاییه که به نتورک معرفی میشن و پتانسیل موجود برای دستاوردهای بزرگ رو قربانیِ…
??قورباغه به کانگورو گفت: من میتونم بپرم و تو هم. پس اگه باهم ازدواج کنيم بچه مون میتونه یه فرسنگ بپره و ما می تونيم اسمشو «قورگورو» بذاريم. کانگورو گفت: “عزيزم” چه فکر جالبی. من با خوشحالی با تو ازدواج میکنم اما دربارهء قورگورو، بهتره اسمشو بذاريم «کانباغه».
هر دو بر سر «قورگورو» و «کانباغه» بحث کردند و بحث کردند.
آخرش قورباغه گفت: برای من نه «قورگورو» مهمه و نه «کانباغه». اصلا من دلم نمیخواد با تو ازدواج کنم.
کانگورو گفت: بهتر
قورباغه هم ديگه چيزی نگفت.
کانگورو هم جست زد و رفت.
اونا هيچوقت ازدواج نکردن، بچه ای هم نداشتن که بتونه یک فرسنگ بپره.
چه بد، چه حيف که نتونستن فقط سرِ يه اسم توافق کنن. “شل سيلور استاين”
✳️هر آدمی درون خودش یه کوزه داره که اون رو با باور ها و دانشی که از محیط اطرافش میگیره پر میکنه، این کوزه اگه یه روز پر بشه یاد گرفتن آدم تموم میشه، نه که نتونه، دیگه نمیخواد چیز بیشتری یاد بگیره. پس تفکر رو کنار میذاره و با تعصب از کوزه ی باورهاش دفاع میکنه
?درست مثل خیلی از دوستایی که معرفی میشن و فقط چون نمیخوان چیز بیشتری یاد بگیرن با تعصب از باورهای غلط خودشون نسبت به نتورک دفاع میکنن و”پتانسیل موجود برای دستاوردهای بزرگ رو قربانیِ اختلاف نظرهای کوچیکی میکنن که فقط به خاطر اطلاعات ناکافی شون از صنعت بزرگ نتورک مارکتینگه”
منبع:مارکت ام ال ام
مطلب آموزنده بعدی: قانون کامیون حمل زباله
سلام.واقعا وبسایت خوبی دارید
سلام و احترام
متشکرم دوست عزیز
خسته نباشید ممنون به خاطر این مطلب کاربردی
سلام دوست عزیز
خوشحالیم که خوشتون اومد
با تشکر